تا حالا شده که بخواین درباره شگفتی های رنگین که تو محیط اطرافتون می بینینشون حرف بزنین ؟! منظورم اینکه بخواین اطرافتون رو رنگی توصیف کنین !! احساسات و تجربیاتتون رو رنگی بیان کنین ! می خوایم کمی در مورد فرهنگ فرانسه بیش تر آشنا بشیم ! در این نشته شما با 11 رنگ پایه فرانسوی و برخی واژاک های آن ها آشنا خواهید شد ….
احتمالاً معروف ترین واژاک آشنای فرانسوی را شنیده اید ؟! ” voir la vie en rose ” که اگه همین جوری برگردانش کنین ، چم(معنی) آن میشه ” دیدن زندگی به رنگ صورتی ” ، اما اونچه که چمش میشه اینه : ” به جنبه های مثبت زندگی نگاه کردن ” یا بخوام بیش تر بگم میشه : تنها چیز های خوشایند رو در مورد وضعیتی دیدن و عدم توجه به ناخوشایند های آن . فک کنم تا حالا آهنگ ادیث پیاف (Edith Piaf) رو گوش کردین ! و الانم از ذهنتون گذشت. ما می تونیم از رنگ ها نه فقط واسه لحظات عاشقانه و رمانتیک بین دو نفر بلکه برای تمام تجربیاتمان استفاده کنیم .
- صورتی = rose
اولین رنگ پایه فرانسوی ، صورتی ، این واژه صفت می باشد . اما اگه نه منظورمون همان گل رُزی باشد که تو خیابونای پاریس واسه عشقتون می خرین ، بایستی بگین une rose اما نه یه گل رز صورتی ! بلکه یک گل رز قرمز ! می بینین چقد بین نقش صفت و اسمش تفاوت هست ؟!
یک باده هم به نام Vin rosé هست که خب چون رنگش شبیه به صورتیه میگن .
آگاه باشین که rose تو نقش صفت می تونه چیزایی رو توصیف کنه که مربوط به شهوانی / سکسی باشند ! برای نمونه téléphone rose نمیشه تلفن صورتی بلکه میشه سرویس سکس تلفنی !!
- نارنجی = orange
این رنگ مانند زبان انگلیسی می تونه اسم میوه هم باشه یعنی پرتقال . شما می تونین تو صبحونتون jus d’orange ( آب پرتقال ) و نیز marmelade d’orange ( مارمالاد پرتقال ) داشته باشین .
گونه های دیگرش orange brûlé ( نارنجی سوخته ) و vaguer orangé ( پرتقالی ) را در بر می گیرد. | نکته : orange یک صفت ایستا می باشد درحالی که orangé این چنین نیست | . آن چه که هم تو خیابانو با اسم چراغ راهنمایی زرد می بینیم به فرانسه میشه : feu orange .
- قرمز = rouge
رنگ قرمز ، هر نشانه و کاربردی که در زبان انگلیسی داره و شایدم هر زبان دیگری مانند زبان پارسی خودمون ، تو زبان فرانسه هم هستش ! Rouge رنگ کمونیستی ( طرفدار مرام اشتراکی ) هستش ؛ و می تونه همچون اسم یه شخص رو وصف کنه و یا همچون صفت یه دیدگاهی رو توضیح بدهد .
افرادی مانند من که بی خیال باده شناس هاییم،خیلی ساده یه un verre de rouge ( یه لیوان باده سرخ ) تو هر بار فرانسوی سفارش میدیم ، تا نشون بدیم که اگه اون باده از Bourgogne ، Bordeaux یا هر چی که شما می خورین ، برامون اهمیتی نداره.
تو ادامه چند تا واژاک که کاربردیه رو هم میگیم :
- la Croix-Rouge : صلیب سرخ
- être dans le rouge : بدهی داشتن به بانک
- chou rouge : کلم قرمز :
- alerte rouge : هشدار قرمز
- le tapis rouge : فرش قرمز
کارواژه دوست داشتنی rougir هم میشه سرخ شدن ( تو هر حس و حالتی ) ، مثلا یه سوتی میدین و طرف میگه حالا چرا سرخ شدی ؟! این کارواژه رو به کار می بریم .
- زرد = jaune
یکی از برجسته ترین کاربرد های jaune در Le Tour de France ( تور فرانسه ) است ، پیشاهنگ در هماورد ، maillot jaune ( پیراهن زرد رنگ ) به تن دارد .
Un jaune d’œuf هم میشه یک زرده تخم مرغ !
در نقش اسم ، jaune یک واژه توهین آمیز به یک شخص آسیایی است که همچون زخم است ! و به این معنا که کسی که در طول یک اعتصاب به سر کار می رود !
- سبز = vert
اگه کمی زبان انگلیسیتون خوب باشه که میدونم هست! سبز تو انگلیسی تو کاربرد های گوناگونی به کار میره مثلا یه جا سبز به چم کال و نرسیده می باشد و … ، در زبان فرانسه هم همین طور می باشد !
تو ادامه چند تا از نمونه های کاربردیش رو میارم :
- le fruit est encore vert : .میوه هنوز نرسیده (کال) است
- une politique verte : (راه و روش بوم شناختی (سیاست سبز
- manger du vert : گیاه خوار بودن
- avoir le feu vert : پروانه رفتن | چراغ سبز داشتن
- être vert : خشمگین بودن
- le Parti Vert / Les Verts : گروه ( حزب ) سبز
- un citron vert : لیمو ترش
- numéro vert : یک شماره تلفن رایگان
- آبی = bleu
یکی دیگر از چند رنگ پایه فرانسوی ، رنگ آبی ، همچون شاخص رنگ ، علاوه بر کار روزانه اش ،کاربرد های همگانی دوست داشتنی کم تری داره ! قاطعانه ترینش، un bleu اونچیه که شما ممکنه پس از یه ضرب و شتم روی صورتتون به دستش بیارین ( کبودی ) ! حالا فهمیدین که چرا کاربردش کمه!
Les Bleus برای تیم های ورزشی ملی فرانسه استفاده میشه مانند تیم ملی فوتبالشون. یالا آبی شماها می تونین … .
un steak bleu هم یه تیکه گوشت بدون استخوان اما درونش نپخته هست !!
- بنفش = Violet
از دیدگاه مردم فرانسه ، هنگامی که شما خیلی سردتون میشه ، پوستتون به جای رنگ آبی ، رنگِ Violet میشه !!
- بنفش مایل به قرمز = Pourpre
این نمونه را آوردم تا بگویم که در هر زبانی ما ترکیب رنگ ها را داریم و شما هنگامی یک حرفه ای در زمینه شناسایی و گفتن رنگ ها می شوید که با این نمونه ها هم آشنایی داشته باشین ، یا یک نمونه دیگر ، Cramoisi هستش که میشه قرمز سیر !
- سیاه = Noir
این رنگ می تواند همچون اسم برای یک فرد سیاه پوست به کار برده شود ؛ Un noir یعنی یک مرد سیاه پوست و une noire یعنی یک زن سیاه پوست .
یک واژاک مفید و کاربردیnoir de monde هستش که میشه شلوغ ، پر جمعیت
افزون بر کارخویش رنگینش همچون یک صفت ، noir می تواند به معنای ” تیره و تاریک ، افسرده و دل گیر ” هم باشد که خوشبختانه مفهوم آرمان film noir حالا براتون خیلی خوب جا افتاد !
- سفید = Blanc
دهمین رنگ پایه فرانسوی ، رنگ سفید ، همچون یک اسم ، هم به معنای ” یک فرد سفید پوست ” و هم ” باده سفید ” می باشد . پس le blanc boit un blanc می تونه به کار برده بشه تا بگین ” مرد سفید پوست دارد یک باده سفید می نوشد ” !!
اگاه باشین که این واژه در سانِ مونث ، کمی دیگرگون می باشد : blanche
در سانِ اسم، به معنای ” خالی ” هم می باشد، برای نمونه :laisser un blanc یعنی ” سفید گذاشتن ” یا ” یک فضای خالی در یک سند گذاشتن ” می باشد .
écrit en noir et blanc یعنی : [نوشته] به روشن آشکار .
- خاکستری = Gris
و آخرین رنگ پایه فرانسوی ، افزون بر کارش در نگار رنگ ، این واژه می تواند برای آب و هوا هم استفاده شود به ویژه در بریتانی و پاریس : il fait gris یعنی ” هوا ابری است ” .
هنگامی که این واژه به کار برده می شود تا بخواهیم یک فرد را وصف کنیم ، برای نمونه “ Mathilde est un peu grise ” به این معنی است که : ” ماتیلد کمی مست و لول هست . “
خب امیدوارم ، تونسته باشم کمی جالب تر و از دیدگاهی دگر شما رو با 11 رنگ پایه فرانسوی و کاربرد هایشان آشنا کرده باشم . در مورد رنگ های ترکیبی ، به زودی پست های تازه تری نهاده خواهد شد که برای نمونه شماره 8 یکی از آن ها می باشد .
| روش های بیان تاسف در زبان فرانسه